چه کسی مسئول جنایات به وقوع پیوسته در سوریه است؟
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

 

نوشتۀ دکتر نادیا خوست

(سایت سیلویا کاتوری، منتشر شده در مرکز مطالعات جهانی سازی)

 

Mondialisation.ca, Le 16 mars 2012
silviacattori.net


دکتر نادیا خوست، نویسندۀ سوری. نویسندۀ چندین اثر و مقالۀ انتقادی، و داستانهای کوتاه با مضامین تاریخی، معماری، حفظ و حراست از یادمان های تمدن عرب. او در دمشق زندگی می کند.

مرکز مطالعات جهانی سازی. 16 مارس 2012


یک سال پیش از این، سوری ها در امنیت زندگی می کردند، و از تمام این سلاح هایی که حالا گاهی گداری در مخفی گاه های شبهه نظامیان کشف می کنند و جملگی نیز از مرز لبنان و ترکیه وارد شده است، هنوز چیزی نمی دانستند. هرگز بمب ندیده بودند، تفنگ، مسلسل از هر نوع، بمب های دست ساز، راکت ضد تانک، تپانچه، دستگاه های جاسوسی، تجهیزات دوربین دید در شب، مهمات انفجاری، جلیغۀ ضد گلوله.

پشت بام های دمشق، یک کلیسا و یک مسجد در صلح و سکوت درغروب آفتاب در کنار یکدیگر دیده می شوند

 

امروز اوضاع نسبت به یک سال پیش خیلی تغییر کرده، حالا می دانیم که مرگ می تواند به شکل کپسول گاز، یا پیت نفت به سراغمان بیاید! امروز می دانیم که هر یک از ما در صورتی که ناممان در فهرست آنها ثبت شده باشد، می توانیم در حملۀ گروه های مسلح در یک انفجار بمیریم!

با وجود چنین وضعیتی، شورای حقوق بشر در ژنو نمی خواهد چشمش را به روی آن چه در این جا می گذرد باز کند و واقعیت را ببیند که چگونه امنیت ما و آهنگ زندگی ما سلاخی می شود. به جای بازشناسی فعالیت گروه های مسلح، متهم را بین قربانیان جستجو می کند ! بر این اساس، ما که در سوریه زندگی می کنیم، و نه در کشورهای غربی، با واقعیاتی آشنا هستیم که غرب و نهادهای «بشر دوستانه اش» از دانستن آن اجتناب می کنند.

ما هنوز دو تصویر فراموش نشدنی در ذهنمان موج می زند. تصویری که تنها یک بار در تلویزیون سوریه پخش شد که صحنۀ قتل خانواده ای در محلۀ بابا عمرو را نشان می داد، کنار میزی که تمام افراد خانواده، والدین، فرزندان، و عموها  و دایی ها کشته شده بودند، و قاتلان با خون قربانیانشان  نام بریگادی را  که دستور چنین جنایتی را صادر کرده بود روی دیوار نوشته بودند . دیگری، تصویر زنی است که در «دوما» [محله ای در حومۀ دمشق] زندگی می کند و روایت می کرد که چگونه شبهه نظامیان مرد جوانی را دست بسته به میدان عمومی آوردند و مردم را مجبور کردند که دور میدان حضور داشته باشند واعدام او را تماشا کنند. و فردای آن روز نیز افراد دیگری را به همان شیوه کشتند.

در همان دوران، هم زمان ایمن و فهد عربینی – به هم راهی زاهر قویدر از گروه القاعده –به سوی کلیسای اربعین [در حومۀ دمشق]، و روی مدرسۀ اسلامی، راکت های آر پی جی  پرتاب کردند. این جنایات در منطقه ای به وقوع پیوست که تحت نظارت گروه های مسلح بود. این تروریسم در چه طرحی به ثبت رسیده و چه کسی مسئولیت آن را به عهده دارد؟

یکی از جنایتکارانی که در بابا عمرو دستگیر شده بود، به همان شیوه ای که داستانهای عادی را تعریف می کنند، او نیز داستان قتل و تجاوزاتش به زنان را تعریف کرد. که شیخ های شورای نظامی در فتواهایشان قتل و تجاوز به زنان را مجاز دانسته اند. جای شگفتی نیست : شیخ های وهابی در عربستان سعودی از منابر خود فتوای جهاد علیه دولت سوریه صادر می کنند، به همین گونه قرضاوی، شیخ الجزیره  برای قتل علویان، مسحیان، دروزها و سنّی های موافق دولت فتوا صادر می کنند.

گروه های مسلحی که این فتواها را به اجرا گذاشته بودند از قطر و عربستان سعودی پول، اسلحه و موارد مخدر دریافت کرده بودند که دولت سوریه حجم بسیار زیادی از انبار آنها را کشف و توقیف کرد.

اشیاء توقیف شده در بابا عمرو عبارتند از : سلاح و پول های غربی و اسرائیلی، پاسپورت های مختلف که بین آنها «پاسپورت برای بهشت» نیز دیده شده است، تجهیزات اطلاعاتی پیشرفته. این شیخ ها فرامین اسلام اولیه را نیز نمی دانند، چه این که خلیفه عمر ابن خطاب یادآوری کرده بود که : «که زنان و کودکان و کهن سالان را نکشید، درخت ها را قطع نکنید و راهب ها را در صومعه هایشان در امان دارید.»

این فتواها نشان می دهد که چرا فردی بی هیچ اظهار ندامتی به کشتن پنجاه نفر و تجاوز به دهها زن اعتراف می کند (7 مارس 2012). گروه های مسلح زنها را فتح کردند و پول قربانیانشان را ربودند، نهادهای دولتی را غارت کردند، آمبولانس و ماشین های شهرداری و حتی ماشین های شخصی متعلق به افراد را دزدیدند.

دیروز یکی از ساکنان شهر حمص از تیراندازی که از بالای پشت بام او خیابان های اطراف را زیر نظر خود گرفته بود شکایت می کرد. یک کودک 11 ساله از جمله قربانیان او بوده است.

ولی باید پرسید که هدف این اعمال تروریستی کدام است؟ در هم شکستن جامعۀ سوری، تحمیل تلفات به ارتش سوریه، تجزیۀ سوریه، منفعل ساختن تولیدات کشاورزی، صنعتی و صنایع دستی. و کوتاه سخن، درهم شکستن ساختار دولت.

در محله هایی که به دست گروه های مسلح افتاده بود، از رفتن کودکان به مدرسه جلوگیری می کردند، و به همین گونه دانشجویان نیز نمی توانستند به دانشگاه بروند. کارگران در راه کارخانه کشته می شدند، روستائیان از کار کشاورزی منع می شدند و مراکز برق نمی توانستند ذخیره داشته باشند. گروه های مسلح افرادی را از بین تاجران تا اساتید دانشگاهی به قتل می رساندند. آن جایی که آنها رحل اقامت گزیدند زندگی نیز با ورود آنها به پایان رسید.

11 مارس 2012 گروه های مسلح مصباح الشاعر سیاستمدار سوری را در حمص ربودند، و غیاث طیفور قهرمان بوکس سوریه را در حلب به قتل رساندند، به همان شکلی که قهرمان شنای سوریه را کشتند، و او را از پلی در منطقۀ الغاب به پائین پرتاب کردند.

گزارشات هیئت دیدبانی عرب در بازدید از مناطقی که محل وقوع حوادث بوده، و نتیجۀ ملاقات با قربانیان، حاکی از این امر است که در پروندۀ ارسالی از سوی اتحادیۀ عرب به دولت سوریه، در هیچ کجا حضور گروه های مسلح مطرح نشده است. در حالی که گروه های مسلح دائما به غیر نظامیان و نهادهای دولتی و خصوصی حمله کرده، و به این ترتیب نیروهای دولتی را به پاسخگویی وامی داشتند.

اتحادیۀ عرب که امروز توسط قطر و عربستان سعودی اداره می شود، انتظار داشت که سوریه از هیئت دیدبانی استقبال به عمل نیاورد. علاوه بر این تصور می کردند که گزارش تهیه شده توسط دیدبانان به نفع طرح مداخلۀ نظامی تمام خواهد شد. ولی وخامت جنایات، اندوه عمیقی که قربانیان ابراز داشتند و آگاهی سیاسی مردم سوریه، به افراد درستکار این هیئت اجازه داد که حقیقت را گزارش کنند. به همین علت اتحادیه عرب متعاقبا این گزارش را ندیده گرفت و خواهان استعفای رئیس هیئت دیدبانی اتحادیۀ عرب شد، یعنی مرد با شرافتی که چک سفید قطر را نپذیرفت (1).

پس چرا رهبران غربی و نهادهای بین المللی این گزارشی را که توسط متخصصین امنیتی و نظامی بر اساس مشاهداشان در محل وقوع حوادث نوشته شده بودند، نپذیرفتند؟ و ترجیح دادند آن چه را که «سازمان سوری برای دفاع از حقوق بشر» مستقر در لندن به دقت تهیه دیده بود به عنوان پروندۀ معتبر آرشیو کنند، یعنی سازمانی که نمایندگی آن تنها به فردی واگذار شده که به اخوان المسلمین تعلق دارد و کارش  تنها اختراع «اطلاعات» و پخش آنها بر اساس سفارشات دریافتی است.

مسئله تنها این جا نیست که رهبران غربی که از جنگ علیه سوریه پشتیبانی می کنند، نمی خواهند بدانند که مجرمین واقعی چنین جنایاتی و چنین خشونت های ضد بشری چه کسانی هستند. عمق مسئله این جا نهفته است که رهبران غربی استراتژی تخریب دولت سوریه را به اجرا گذاشته اند. چنین امری نشان می دهد که سیاستمداران غربی به خدمتگذاران کور طرح آمریکایی و صهیونیستی تبدیل شده اند! در فرانسه، سرکوزی و برنارد هانری لوی موفق شدند سیاستی را که دوگل در رابطه با اعراب بنیانگذاری کرده بود، به خاک بسپارند. وقتی به حرف های آلن ژوپه گوش کنیم، پی می بریم که هیچ رابطه ای با نظریات ژنرال دوگل ندارد، و حرفهای او بیشتر اولیوا روژه را تداعی می کند که دستور بمباران سوریه را در سال 1945 صادر کرد(2). به همین علت، در نامۀ لولان به ژوپه (3) این گونه به نظر می رسد که به او پارسایانه یادآور می شود که جنگ علیه سوریه ارتباطی با منافع فرانسه ندارد، و شرافت فرانسه ایجاب نمی کند که برای طرح های آمریکایی و صهیونیستی پادویی کند.

در نتیجه این اصطلاحاتی را که موجب انحراف در مفاهیم می شود، باید کنار بگذاریم : «حقوق بشر، انقلابی ها، ارتش سوریۀ آزاد، دفاع از شهروندان سوری».

رهبران غربی باید بدانند که «انقلاب» مستلزم برنامۀ سیاسی ملی بوده، و جزء اهداف مردان بزرگ، متفکران و شاعران است. و هدف نیز زمانی معتبر است که برازندۀ وطن باشد و از خود وطن برخاسته باشد، و نه این که از خارج و بر اساس تصمیمات خارجی وارد کرده باشند. همان گونه که تاریخ مبارزات اعراب و اسرائیل متأثر از آن است، و یکی از نخستین اصول انقلابی وطن دوستان بر این اساس است که نه امداد و نه سلاح اسرائیل را نپذیرند. و اصول بنیادی را رعایت کنند، یعنی اصولی که آنها را مجبور می سازد فراموش نکنند که دشمن متجاوز اسرائیل و امپریالیسم غرب است که از آن دفاع می کند، و در مقابل سرنوشت اعراب را به تمسخر می گیرد. رهبران غربی این واقعیات را می دانند، ولی تمام تلاش خودشان را برای تکه پاره کردن سرزمین های عربی و تحریم علیه ایران به کار می بندند، طرح آنها روسیه، چین و کشورهای اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی اسبق را هدف گرفته است. آنها قوانین بین المللی را زیر پا گذاشتند، مأموران مخفی وارد حمص شدند، و از آن جا جنگ را به نام «امارات اسلامی بابا عمرو» به وسیلۀ گروه های سلفی و القاعده هدایت کردند!

آنها سه بار سعی کردند از شورای امنیت مجوز مداخله در سوریه را به دست آورند. ولی بمباران غزه توسط نیروی هوایی اسرائیل که تنها در 10 مارس موجب مرگ 18 نفر شد و تعدادی از این قربانیان را خردسالان تشکیل می دادند، و تخریب یادمان های فلسطینی اسلامی و مسیحی، و یهودی سازی اورشلیم تاریخی هیچ یک از این موارد توجه آنها را به خود جلب نکرد.

این وقایع تأسف بار به ما اجازه می دهد نتیجه بگیریم که با به کار بستن دروغ و تحریف، سیاست غرب نه تنها دچارفروپاشی اخلاقی بلکه در این فروپاشی به نابینایی ذهنی نیز مبتلا شده است. این سیاست توطئه علیه سوریه است. کشوری که با بافت اجتماعی خاص خود قابل تفکیک است، جایی که در وحدت ملی، مذاهب و فرقه ها و «اقوام» متعددی شرکت دارند. کشوری که تا مدت اندکی پیش از این با امنیتی که به ندرت در غرب دیده می شود قابل تفکیک بود، و با فرهنگی سرشار از افتخار انسانی به خاطر آن چه انقلابات بزرگ بشری به ارمغان آورده اند. کشوری که آثار ادبی جهان را ترجمه می کند، و به آثار کلاسیک مانند موسیقی سنتی و بومی گوش می کند. کشوری که زنان در فعالیت تولیدی و عمومی شرکت دارند که تمام مردم در پی بهبود بخشیدن به آن هستند.

سیاست غرب در جنگ افروزی هایش، دیپلماسی، رسانه ها، سازمان های بین المللی، و سلاح های پیشرفته است که به کار می بندد، و در عین حال روی رژیم هایی دیکتاتوری تکیه می کند که فاقد قانون اساسی و پارلمان بوده، و میزبان پایگاه های ایالات متحده در سرزمینشان هستند، و همین کشورها نیز هستند که تظاهرات صلح آمیز مردم بحرین و تظاهرات قطیف در عربستان سعودی را سرکوب کرده و آنها را به قتل رسانده اند.

چگونه هم کاری غرب با مبارزان القاعده را درک کنیم که نامشان در فهرست تروریسم بین المللی به ثبت رسیده است، و قطر و عربستان سعودی در جنگ علیه سوریه آنها را تأمین مالی می کنند؟ چگونه می توانیم بی اعتنایی غرب نسبت به وضعیت مسیحیان سوریه را درک کنیم که در جلوی صحنه برای دفاع از ساختار اجتماعی کشور ایستاده اند، و مداخلات غرب و صهیونیسم را محکوم می کنند؟

چرا غرب به پاتریارک کلیسای مارونیت در لبنان گوش نمی دهد، ولی گروه های تکفیرگویی را سازماندهی می کند که مسیحیان را به قتل رسانده، و به کلیساهای آنها حمله می کنند، یعنی کلیساهایی که مسلمانان همیشه به آن احترام گذاشته اند.

الظواهری [رهبر القاعده] سوء قصد های دمشق و حلب را توسط القاعده به رسمیت شناخته است.

گزارشات رسمی حاکی از ملاقات های سرویس های مخفی فرانسوی و بریتانیایی با مبارزان لیبی القاعده است. سوری ها پی بردند که سرویس های مخفی فرانسوی و بریتانیایی در بابا عمرو در کنار گروه های القاعده به سر می برند. رسانه های حاکم از نشان دادن عوامل خارجی و نفوذی خود داری کردند، تا خشمی را که علیه غرب  در نبود احترام به حاکمیت سوریه احساس می شد، خنثی سازند. در مقابله با چنین خطری، سوریه به شکل عقلانی عمل کرد و ترجیح داد مواضعش را در بابا عمرو مسلط سازد. وقتی پشتیبانی غرب قطع شد، صدها نفر از مردان مسلح، سلاح هایشان را زمین گذاشتند و به ارتش سوریه تسلیم شدند. این موضوع مسئولیت غرب در جنایاتی که گروه هایی مسلح مرتکب شده اند را تأیید می کند. موضوع تنها به آدم کشی و آدم ربایی منحصر نیست، بلکه تخریب تجهیزات حیاتی ای است که مردم سوریه برای آن هزینه های قابل توجهی را اختصاص داده اند : منفجر کردن لوله های نفت و گاز، برج های الکتریکی، مراکز آب، آتش زدن مدارس، تخریب بیمارستان ها، غارت اموال دولتی [توسط گروه های مسلح].

در نتیجه ما می گوییم که غرب حفاظت از مسیحیان، صومعه و کلیساهایشان را به تمسخر گرفته است، زیرا مسیحیان وطن دوست هستند، و مداخلۀ خارجی و توطئۀ غرب و صهیونیست ها را محکوم می کنند، و چشم بسته گول مدعیان «انقلاب» را نمی خورند و به خوبی می دانند که جبهۀ «انقلاب» همان گروه های مسلح جنایت کار است، و می بینند که مجازات های غرب علیه مردم سوریه انجام می گیرد که مسیحیان نیز جزئی تمام عیار از آن هستند.

شگفت آور نیست که چنین واقعیاتی به گوش وزارت خانه های امور خارجۀ غرب نرسیده است؟

به هر صورت دستورالعمل هایی که اپوزیسیون در خارج از کشور صادر می کند : تلویزیون سوریه و شبکۀ «الدنیا» را نگاه نکنید، به قانون اساسی رأی ندهید!  گویا که خانم و آقای کلینتون، ژوپه و کامرون نمی خواهند مراسم تدفین هزاران سرباز و افسر ارتش سوریه را ببینند که توسط گروه های مسلح کشته شده اند(4)، و نمی خواهند ببینند که چگونه مردم روستا نشین سوریه از شهدایشان تجلیل به عمل می آورند. این آقایان و خانم های «بشر دوست» میلیون ها مردم سوریه را نیز نمی خواهند ببینند که چگونه و در چه ابعادی با حضورشان در خیابا ن ها و میدان های شهرهای سوریه توطئۀ غرب و صهیونیست ها را علیه کشورشان افشا کردند. آنها درجۀ آکاهی سیاسی مردم سوریه را ندیدند؟ زنان را ندیدند، قربانیان تجاوز و غیره را ندیدند که با مداخلات خارجی در امور داخلی سوریه مخالفت می کنند؟

نه، آنها نمی بینند، زیرا تنها آنهایی که وجدان آکاهشان بیدار است و آزاده هستند، تنها آنها می توانند از این همه درد و رنج انسانی متأثر شوند و شرافت ملی سوریه را باز شناسی کنند.

آیا سزاوار است که «مدافعان دموکراسی» نبینند که قانون اساسی نوین احزابی را که بر اساس مذهب یا قوم خاصی بنیانگذاری شده باشد منع کرده، و احترام به آزادی فردی و انتخاب مذهب را تضمین نموده است؟ بحث عظیم ملی را ندیدند؟ در کدام یک از کشورها طرح قانون اساسی در میتینگ ها، در مراکز فرهنگی، در دانشگاه ها، تلویزیون، و در گردهم آیی ها تا این اندازه مورد بحث و گفتگو قرار گرفته است؟ من نسخه های قانون اساسی را دردست دبیرستانی ها و دانشجویان دانشگاه دیدم، مردم نظر خودشان را ابراز کردند، و جلوی پارلمان سیاستمداران مخالفت خودشان را با مادۀ 3 قانون اساسی اعلام کردند.

ولی مسئله حقوق بشر مطرح نیست، زیرا اگر چنین موردی مطرح می بود، آقای ژوپه و کامرون و خانم هلاری کلینتون می توانستند خشونت دائمی اسرائیل علیه مردم فلسطین را بینند و ببینند که چگونه اسرائیل قوانین بین المللی مبنی بر منع یهودی سازی سرزمین های اشغالی با حذف یادمان های فلسطینی را نقض می کند.

آنها می بایستی جنایاتی را که اسرائیل در لبنان مرتکب شده محکوم می کردند، و به نقض حقوق بشر در لیبی می اندیشیدند. «جامعۀ بین المللی» می بایستی اعلامیه های رسمی دولت اسرائیل را که دائما ایران را به بمباران مراکز تولید انرژی هسته ای تهدید می کند به خاطر تهدید به جنگ در دادگاه محاکمه می کردند(5).

ولی منطق از بین رفته است. دولت اسرائیل را که مجهز به بمب اتمی می باشد، و اجازۀ بازدید از سامانه های هسته ای خود را نیز به هیچ کس نمی دهد، محکوم نمی کنند و محکوم نیست، ولی ایران که سلاح هسته ای ندارد، و بازدید سامانه هایش را نیز پذیرفته است، باید توسط اسرائیل مورد تهدید قرار بگیرد.

و از آن جایی که آژانس بین المللی انرژی هسته ای نام دانشمندان ایرانی را گزارش می کند، به قتل رساندن آنها نیز ساده تر انجام می گیرد...

دیدیم، رئیس جمهور اوباما را دیدیم که مانند بچه مدرسه ای ها در مقابل نتانیاهو نشست و «حق اسرائیل برای تضمین امنیتش» را به رسمیت شناخت (که این امنیت از اسرائیل به مصر و لیبی و ایران گسترش یابد) و اعلام کرد که برتری نظامی اسرائیل را تأمین خواهد کرد.

بر این اساس در سطح نمادینه هم آهنگی بین غرب و طرح صهیونیستی را دیدیم. به همین علت آقای ژوپه با خانم کلینتون هیچ تفاوتی ندارد. تکبر او یادآور حکم روایان دوران اشغال است. این رویدادها یک بار دیگر نفوذ صهیونیسم در حزب کمونیست و حزب سوسیالیست فرانسه را آشکار ساخت. آیا طنز آمیز نیست که برنارد هانری لوی، صهیونیست، خود را به عنوان سوسیالیست معرفی کند؟ و در کتابی که دربارۀ مأموریتهایش  در تهاجم به لیبی نوشته، اعلام می کند که «به یهودیت و صهیونیسم وفادار است»!

حزب کمونیست فرانسه ندید که نظام سیاسی عربستان سعودی و قطر کدام است، و گروه های تکفیرگویی که در جنگ علیه سوریه شرکت دارند چه کسانی هستند؟

نتیجه این است که غرب تنها با آنهایی همکاری می کند که با اسرائیل رابطه داشته باشند و برای امنیت آن نسبت به امنیت ملت عرب امتیاز و ارجحیت قائل شوند. به همین علت بسمه قضمانی(6) اعتراف کرد که «اسرائیل یک ضرورت است»! برخی از اعضای شورای استانبول اطمینان دادند که با اسرائیل ارتباط برقرار خواهند کرد. در چنین وضعیتی، سرویس های مخفی اسرائیلی، قطری و سعودی با یکدیگر همکاری می کنند، و گروه های مسلح نیز به سلاح های اسرائیلی تجهیز می شوند که مقادیر زیادی از این سلاح ها در دوما (حومۀ دمشق) و بابا عمرو کشف شد.

این شورا، به پشتیبانی آلن ژوپه (وزیر امور خارجۀ فرانسه) و هلاری کلینتون ارتکاب به عملی کردند که مردم سوریه نخواهند بخشید : یعنی هموار ساختن مداخلۀ سیاسی و نظامی درسوریه، به هم کاری اسرائیل و صهیونیسم. در چنین فضایی، غرب قربانیان را به جنایتی که خودش به مدد گروه های مسلح مرتکب شده متهم می داند. در نتیجه برای ما جای تعجبی ندارد که در ذهنیت غرب عبدالکریم بلحاج، المهدی هراتی، الظواهری، امیر قطر، و شاه سعودی به عنوان «انقلابی های دموکرات» تجلی کنند، و خاطرۀ چه گوارا و مانولیس گلزوس (ضد فاشیست یونانی) را از اذهانشان بزدایند.

آیا ممکن است در استراتژی غرب تحولی ایجاد شود که خطر شعله ور ساختن خاورمیانه را برطرف سازد؟

نقطۀ امید قدرت هایی هستند که با استراتژی متفاوت، با قدرت و با رعایت احترام می کوشند تا به مناسبات بین المللی وضعیت متعادلی ببخشند، این قدرت های بزرگ اقتصادی ذینفع بوده و با نگرش و ساختاری متفاوت با مسائل رویارویی می کنند. سخنرانی پوتین در 10 فوریه 2007 در چهل و سومین کنفرانس امنیت در مونیخ، و به همین نسبت در آخرین مقالۀ او نشان می دهد که روسیه دیگر آن کشوری نیست که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، غرب وحشیانه به آن تجاوز کرد. اکنون روسیه به گروه کشورهای [برزیل-روسیه – هند – چین و آفریقای جنوبی] پیوسته و که جملگی مصمم هستند تا مناسبات بین المللی نوینی را بنیانگذاری کنند.

 بسیاری از ملت های جهان آزادی خود را از سیطرۀ جهان یک قطبی، خروج از هرج و مرج و پایمال شدن حقوق انسانی و بین المللی را در این اتحاد می بینند. نقطۀ امیدی که در فراخوان تئودوراکیس می خوانیم روسیه را نشان می دهد. در فراخوانش تحت عنوان  «حقیقت دربارۀ یونان» (7)استراتژی صندوق بین المللی پول را افشا می کند : «دیگر دولت-ملت نیست که پیشرفت را امکان پذیر می سازد بلکه بانک ها هستند.». البته باید این موضوع را به شکل دیگری گفت : «بانک و جنگ است که به فقر ملت ها دامن می زند و هویت ملی آنها را به قتل می رساند». موضوعی که در سخنان سرکوزی به نمایندۀ  شورای موفقت لیبی می شنویم : «ما باید به مردم یونان زندگی کردن را بیاموزیم». بانک های غربی نه تنها اموال ملت ها می دزدند، بلکه آنها را تحقیر نیز می کنند. که هنوز کشف نکرده بودیم که روسیه، چین، هند، ایران، برزیل، آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین، فضاهای انسانی و اقتصادی هستند که از این پس جایگزین غرب می شوند!

خون قربانیانی که با آن لیبیایی های القاعده روی دیوار خانۀ آنها نوشتند «از مصراته برای نجات سوریه آمده ایم»، و ویرانه های بابا عمرو، در آن جایی که سرویس های مخفی فرانسوی و بریتانیایی جنگ را هدایت کرده اند، تابلویی را ترسیم می کند که در آن القاعده، شیخ های مستبد نفتی (که زنان در سرزمین آنها حق رانندگی ندارد)، گروه سربازان مزدور، رهبران غربی، سرویس های اطلاعاتی غربی، رژیم سعودی که به بریدن سر آدمها شهرت دارد، و فرصت طلبان قطری را به وضوح می توانیم یبینیم.

تابلویی بسیار معنی داری که هیچ یک از آنها را مجاز نمی دارد که به مردم سوریه درس حقوق بشر و دموکراسی بدهند! ولی از سوی دیگر ضروری می سازد که رهبران غربی و خلیج را که چنین جنایاتی را در سوریه طرح ریزی کرده بودند در دادگاه به محاکمه کشاند!

 

دکتر نادیا خوست

دمشق، 11 مارس 2012



آدرس متن به زبان عربی
http://www.silviacattori.net/article2970.html

 

پی نوشت :

1)ژنرال سودانی محمد احمد مصطفی الدابی

2)ژنرال فرناند اولیو، معروف به اولیوا-روژه که در 29 می 1945 سوریه را بمباران کرد

3)نامۀ سرگشاده به آلن ژوپه دربارۀ سوریه، ایو-ماری لولان 10 فوریه 2012

4)بیش از 3000 سرباز  و افسر ارتش سوریه کشته شده اند

http://www.laulan.fr/2012/lettre-ouverte-a-alain-juppe-sur-la-syrie/

 

5)مترجم : بر اساس قوانین بین المللی، بمباران مراکز تولید انرژی هسته ای ممنوع است. علاوه بر این ایران را به بمباران با بمب های اتمی تاکتیکی تهدید کرده اند. و باز هم علاوه بر این بر اساس استراتژی نوین ایالات متحده، تفاوت بین سلاح اتمی و سلاح غیر اتمی در جعبۀ ابزارآلات پنتاگون کاملا حذف شد است و کاربرد سلاح اتمی نیز علیه کشورها نیازی به مجوز رئیس جمهور نخواهد داشت، و نظامیان می توانند بر اساس نیازهایشان در این مورد تصمیم بگیرند. برخی از نظریه پردازان اسرائیلی نیز نظریۀ قتل عام تمام ایرانیان را مطرح کرده است.

 

6) شورای ملی سوریه که در ماه اوت آغاز شد و در آغاز اکتبر در استانبول راه اندازی شد، اسلحه و مداخلۀ خارجی درخواست کرده است. این شورا مأموریت دارد که مخالفان و فعالیتهای آنها را در سوریه و در خارج علیه بشار الاسد سازماندهی کند. ایجاد شورای ملی سوریه فورا توسط سارکوزی، سپس کامرون و اوباما به رسمیت شناخته شد.

7)

http://www.silviacattori.net/article2870.html



March 19th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی